بدل آورده شده از آن. آنچه از آن بدل آرند. کلمه ای که کلمه دیگر بدل آن آید: جهان پهلوان نصرت الدین که هست بر اعداء خود چون فلک چیره دست. ’نصرهالدین’ بدل است و ’جهان پهلوان’ مبدل منه. (نهج الادب). رجوع به بدل شود
بدل آورده شده از آن. آنچه از آن بدل آرند. کلمه ای که کلمه دیگر بدل آن آید: جهان پهلوان نصرت الدین که هست بر اعداء خود چون فلک چیره دست. ’نصرهالدین’ بدل است و ’جهان پهلوان’ مبدل منه. (نهج الادب). رجوع به بدل شود
(سام) بدل آورده شده از آن، کلمهای که کلمه دیگر بدل آن آید: جهان پهلوان نصره الدین که هست براعدای خود چون فلک چیره دست. نصره الدین بدل است و جهان پهلوان مبدل عنه
(سام) بدل آورده شده از آن، کلمهای که کلمه دیگر بدل آن آید: جهان پهلوان نصره الدین که هست براعدای خود چون فلک چیره دست. نصره الدین بدل است و جهان پهلوان مبدل عنه